هلالی جغتایی:گه نمک ریزد بخم، گه بشکند پیمانه را محتسب تا چند در شور آورد می خانه را؟
❈۱❈
گه نمک ریزد بخم، گه بشکند پیمانه را
محتسب تا چند در شور آورد می خانه را؟
هر کجا شبها ز سوز خویش گفتم شمه ای
شمع را بگداختم، آتش زدم پروانه را
❈۲❈
قصه پنهان ما افسانه شد، این هم خوشست
پیش او شاید رفیقی گوید این افسانه را
این همه بیگانگی با آشنایان بس نبود؟
کاشنای خویش کردی مردم بیگانه را
❈۳❈
از هلالی دیگر، ای ناصح، خردمندی مجوی
بیش ازین تکلیف هشیاری مکن دیوانه را
کامنت ها