هلالی جغتایی:آنکه از درد دل خود بفغانست منم وانکه از زندگی خویش بجانست منم
❈۱❈
آنکه از درد دل خود بفغانست منم
وانکه از زندگی خویش بجانست منم
آنکه هر روز دل از مهر بتان بردارد
چون شود روز دگر باز همانست منم
❈۲❈
آنکه در حسن کنون شهره شهرست تویی
وانکه در عشق تو رسوای جهانست منم
آنکه در صومعه چل سال شب آورد بروز
وین زمان معتکف دیر مغانست منم
❈۳❈
در غمت گر چه بیک بار پریشان شده دل
آنکه صد بار پریشان تر از آنست منم
عاشقان تو همه نامی و نشانی دارند
آنکه در عشق تو بی نام و نشانست منم
❈۴❈
عاقبت همچو هلالی شدم افسانه دهر
آنکه هر جا سخنش ورد زبانست منم
کامنت ها