گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

هلالی جغتایی:چه حالست این؟ که: هر گه در جمالت یک نظر بینم شوم بی هوش و نتوانم که یک بار دگر بینم

❈۱❈
چه حالست این؟ که: هر گه در جمالت یک نظر بینم شوم بی هوش و نتوانم که یک بار دگر بینم
ز هجرت تیره تر شد روزم از شب، لیک می خواهم که هر روزی ترا از روز دیگر خوب تر بینم
❈۲❈
تو مست باده نازی و حال من نمی دانی نمی دانم ترا تا چند از خود بی خبر بینم؟
بسویت آیم و رویت نبینم، وه! چه حالست این؟ که آنجا بهر دیدار آیم و دیوار و در بینم؟
❈۳❈
شب غم دیده بستم، تا نبینم بی تو عالم را چه باشد، گر گشایم چشم و این شب را سحر بینم؟
چنین کز محنت و خواری فتادم در نگونساری بنای عمر خود را دم بدم زیر و زبر بینم
❈۴❈
فغان! کز گردش گردون نبینم هرگز آن مه را وگر بینم، پس از عمری، چو عمرش در گذر بینم
هلالی، گر ببینم آسمان را زیر پای خود چنان نبود که خاک آستانش زیر سر بینم

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۲۶۹

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها