گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

هلالی جغتایی:جان بحسرت نتوان بی رخ جانان دادن خواهمش دیدن و حیران شدن و جان دادن

❈۱❈
جان بحسرت نتوان بی رخ جانان دادن خواهمش دیدن و حیران شدن و جان دادن
دو جهان در عوض یک سر موی تو کمست دل و جان خود چه متاعیست که نتوان دادن؟
❈۲❈
جرعه ای بخش از آن لب، که ثوابیست عظیم تشنه را آب ز سر چشمه حیوان دادن
خال اگر نیست رخ خوب ترا ز آن سببست که بموری نتوان ملک سلیمان دادن
❈۳❈
تا کی افسانه خود پیش خیالت گویم؟ درد سر این همه خوش نیست بمهمان دادن
بی تو هجران بسرم گر اجل آرد روزی می توان جام خود از شوق بهجران دادن
❈۴❈
گر چنین موج زند اشک هلالی هر دم خانمان را همه خواهیم بتوفان دادن

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۲۹۸

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها