هلالی جغتایی:گهی لطفست و گاهی قهر کار دلربای من ولی لطف از برای دیگران، قهر از برای من
❈۱❈
گهی لطفست و گاهی قهر کار دلربای من
ولی لطف از برای دیگران، قهر از برای من
بخوبان تا وفا کردم جفا دیدم، بحمدالله
که تقریب جفای خوبرویان شد وفای من
❈۲❈
دعای خویش را شایسته احسان نمیدانم
خوشم گر لایق دشنام هم باشد دعای من
بدرد عشق خو کردم، ندارم تاب بیداری
طبیبا، ترک درمان کن، که درد آمد دوای من
❈۳❈
بلای من شد این بالا، خدا را، پیش من بنشین
نمیخواهم که پیش دیگران آید بلای من
ز اشک خود بخون آغشته ام، سوی تو چون آیم
که بر خاک درت جا نیست پاکان را، چه جای من؟
❈۴❈
هلالی، بعد ازین خواهم: قدم از فرق سر سازم
که در راهش سر من رشکها دارد بپای من
کامنت ها