هلالی جغتایی:من و بیداری شبها و شب تا روز یاربها نبیند هیچکس در خواب، یارب! اینچنین شبها
❈۱❈
من و بیداری شبها و شب تا روز یاربها
نبیند هیچکس در خواب، یارب! اینچنین شبها
گشادی تا لب شیرین به دشنام دعاگویان
دعا میگویم و دشنام میخواهم از آن لبها
❈۲❈
خدا را! جان من، بر خاک مشتاقان گذاری کن
که در خاک از تمنای تو شد فرسوده قالبها
سیهروزان هجران را چه حاصل بیتو از خوبان؟
که روز تیره را خورشید میباید، نه کوکبها
که روز تیره را خورشید میباید، نه کوکبها
معلم، غالبا، امروز درس عشق میگوید
که در فریاد میبینیم طفلان را به مکتبها
❈۳❈
شود گر اهل مذهب را خبر از مشرب رندان
بگردانند مذهبها، بیاموزند مشربها
هلالی، با قد چون حلقه، باشد خاک میدانت
کسی نشناسد او را از نشان نعل مرکبها
کامنت ها