گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

هلالی جغتایی:چشم او می خورده و خود را خراب انداخته تا نبیند سوی من، خود را بخواب انداخته

❈۱❈
چشم او می خورده و خود را خراب انداخته تا نبیند سوی من، خود را بخواب انداخته
چیست دانی پردهای غنچه بر رخسار گل؟ جلوه حسن تو او را در حجاب انداخته
❈۲❈
چون نگردد عمر من کوته؟ که آن زلف دراز رشته جان مرا در پیچ و تاب انداخته
یارب، آن زلفست بر روی تو؟ یا خود باغبان سنبل تر چیده و بر آفتاب انداخته
❈۳❈
با وجود آنکه ما را تاب دیدار تو نیست گه گهی آیی برون، آن هم نقاب انداخته
گر بکویت هر دم آیم، بگذرم، عیبم مکن شوق دیدار توام در اضطراب انداخته
❈۴❈
بی تو در گلشن هلالی نیست خرم، بلکه او دوزخی دیدست و خود را در عذاب انداخته

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۳۵۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها