هلالی جغتایی:دلا، ذوقی ندارد دولت دنیا و شادیها خوشا! آن دردمندیهای عشق و نامرادیها
❈۱❈
دلا، ذوقی ندارد دولت دنیا و شادیها
خوشا! آن دردمندیهای عشق و نامرادیها
من و مجنون دو مدهوشیم سر گردان بهر وادی
ببین کآخر جنون انداخت ما را در چه وادیها؟
❈۲❈
دل من جا گرفت از اعتقاد پاک در کویش
بلی، آخر به جایی میکشد پاکاعتقادیها
چو عمر خود ندارم اعتمادی بر وفای تو
چه عمرست این که من دارم بر او خوشاعتمادیها؟
❈۳❈
به خون دل سواد دیده را شستم، زهی حسرت!
که از خطت مرا محروم کرد این بیسوادیها
چو گم کردم دل خود را چه سود از ناله و افغان؟
که نتوان یافت این گمگشته را با این منادیها
که نتوان یافت این گمگشته را با این منادیها
هلالی، دیگران از وصل او شادند و من غمگین
خوش آن روزی که من هم داشتم زین گونه شادیها!
خوش آن روزی که من هم داشتم زین گونه شادیها!
کامنت ها