هلالی جغتایی:ای همچو پری از من دیوانه رمیده صد بار مرا دیده و گویی که ندیده
❈۱❈
ای همچو پری از من دیوانه رمیده
صد بار مرا دیده و گویی که ندیده
دریاب، که ماتم زده روز فراقت
هم چهره خراشیده و هم جامه دریده
❈۲❈
ای وای! بر آن عاشق محروم! که هرگز
نه با تو سخن گفته و نه از تو شنیده
آن دل، که نه غم خوردی و نه آه کشیدی
در دست غمت، آه! چه گویم چه کشیده؟
❈۳❈
این اشک جگر گون، عجبی نیست که امروز
خار غم او در جگر ریش خلیده
آزرده شد از چشم من امشب کف پایت
دردا! که کف پای ترا چشم رسیده!
❈۴❈
بر روی تو این قطره خون چیست هلالی؟
گویا که دل از غصه بروی تو دویده
کامنت ها