هلالی جغتایی:با تو هر ساعت مرا عرض نیازست این همه من نمی دانم ترا با من چه نازست این همه؟
❈۱❈
با تو هر ساعت مرا عرض نیازست این همه
من نمی دانم ترا با من چه نازست این همه؟
خنده ات جانست و لب جان بخش و خطت جانفزا
مایه جمعیت و عمر درازست این همه
❈۲❈
خواب از چشم و دلم از دست دوست از کار رفت
از فسون آن دو چشم سحر سازست این همه
گلشن کوی ترا از جانب جنت دریست
لیک بر ما بسته و بر غیر بازست این همه
❈۳❈
از سجود آستانت چهره ام پر گرد شد
گرد چون گویم؟ که نور آن نمازست این همه
ذوق ناوکهای دلدوزش مرا در دل نشست
کز نوازشهای یار دلنوازست این همه
❈۴❈
شرح غمهای هلالی گوش کردن مشکلست
مستمع را نکته های جان گدازست این همه
کامنت ها