هلالی جغتایی:گل رویت عرق کرد از می ناب ز شبنم تازه شد گل برگ سیراب
❈۱❈
گل رویت عرق کرد از می ناب
ز شبنم تازه شد گل برگ سیراب
بناز آن چشم را از خواب مگشای
همان بهتر که باشد فتنه در خواب
❈۲❈
تعالی الله! چه حسنست اینکه هر روز
دهد سر پنجه خورشید را تاب؟
ز پا افتادم، آخر دست من گیر
همین گویم: مرا دریاب، دریاب
❈۳❈
چو در سر میل ابروی تو دارم
سر ما کی فرودآید بمحراب؟
بهاران از در می خانه مگذر
عجب فصلیست، جهد کرده دریاب
❈۴❈
هلالی، می بروی ماهرویان
خوش آید، خاصه در شبهای مهتاب
کامنت ها