هلالی جغتایی:امشب تو باز چشم و چراغ که بودهای؟ جانم بسوخت، مرهم داغ که بودهای؟
❈۱❈
امشب تو باز چشم و چراغ که بودهای؟
جانم بسوخت، مرهم داغ که بودهای؟
ای باغ نوشکفته کجا رفتهای چو ابر؟
ای سرو نورسیده به باغ که بودهای؟
❈۲❈
من چون چراغ چشم به راه تو داشتم
ای نور هردو دیده چراغ که بودهای؟
دارم هزار تفرقه در گوشه فراق
کز فارغان بزم فراغ که بودهای؟
❈۳❈
ای گل که جان ز بوی خوشت تازه میشود،
مردم ز رشک، عطر دماغ که بودهای؟
باز این غبار چیست، هلالی، به روی تو؟
در کوی مهوشان به سراغ که بودهای؟
کامنت ها