هلالی جغتایی:ای مسلمانان، گرفتارم بدست کافری شوخ چشمی، تیز خشمی، ظالمی، غارتگری
❈۱❈
ای مسلمانان، گرفتارم بدست کافری
شوخ چشمی، تیز خشمی، ظالمی، غارتگری
با اسیران و غریبان سرکشی هر دم کنی
از رخ گل رنگ او هر سو بهار خرمی
❈۲❈
با حریفان دگر معشوق عاشق پروری
وز دهان تنگ او هر گوشه تنگ شکری
چیست دانی، صف بصف، مژگان تیزش هر طرف؟
ناوک اندازان سپاهی، نیزه داران لشکری
❈۳❈
در بر سیمین، دلی داری، بسختی همچو سنگ
وه! که دارد این چنین سنگین دلی، سیمین بری؟
بندگانش تاجدارانند و گرد کوی او
هر قدم تاج سری، افتاده بر خاک دری
❈۴❈
تاب ظلم او ندارم، الله الله! چون کنم؟
من گدای بی کسی، او پادشاه کشوری
ای که می گویی: هلالی، سر نخواهی باختن
باش تا فردا میان خاک و خون بینی سری
کامنت ها