گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

هلالی جغتایی:بس که جانها همه شد صرف تو جانان کسی جان اگر نیست و گر هست تویی جان کسی

❈۱❈
بس که جانها همه شد صرف تو جانان کسی جان اگر نیست و گر هست تویی جان کسی
بر سر بنده ستمهای تو از حد بگذشت شرمسارم ز کرمهای تو سلطان کسی
❈۲❈
چاک شد جیب من، ای هجر، ز دست ستمت نرسد دست تو، یارب، بگریبان کسی
حال شبهای مرا بی خبری کی داند؟ که شبی روز نکردست بهجران کسی
❈۳❈
گر جدا ماندم از آن ماه ملامت مکنید چه کنم؟ چرخ فلک نیست بفرمان کسی
هوسم هست که: دامان تو گیرم، لیکن بی کسان را نرسد دست بدامان کسی
❈۴❈
از فغانهای هلالی خبری نیست ترا وه! که هرگز نکنی گوش بافغان کسی

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۳۹۸

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها