هلالی جغتایی:چون کمان این سخن شنید از تیر بر دلش زخمها رسید از تیر
❈۱❈
چون کمان این سخن شنید از تیر
بر دلش زخمها رسید از تیر
گفت تا کی شکست پیری من؟
بگذر از طعن گوشهگیری من
❈۲❈
که تو هم بعد از آن که پیر شوی
بشکنی زود و گوشهگیر شوی
خویش را بر فلک مبر چندین
به پر دیگران مپر چندین
❈۳❈
تو ز پهلوی من شکار کنی
کارفرما منم، تو کارکنی
بر سر فتنه دیدهاند تو را
اره بر سر کشدهاند تو را
❈۴❈
تیز ماری و راست چون کژدم
همه را نیش میزنی از دم
هر طرف کز ستیز میگذری
میزنی نیش و تیز میگذری
❈۵❈
بارها بر نشانه جا کردی
باز کج رفتی و خطا کردی
اهل عالم تو را از آن سازند
که بگیرند و دورت اندازند
❈۶❈
چون تو را شاه میکند پرتاب
تو چرا میشوی ز من در تاب؟
تیر چون راست یافت قول کمان
صلح کرد وز جنگ تافت عنان
❈۷❈
باز عقد موافقت بستند
به هم از روی مهر پیوستند
هیچ کاری ز صلح بهتر نیست
بدتر از جنگ کار دیگر نیست
❈۸❈
صلح باشد طریق اهل فلاح
زان جهت گفتهاند صلح و صلاح
کامنت ها