هلالی جغتایی:سالها شد که مهر عالمسوز تیغ کین تیز میکند هر روز
❈۱❈
سالها شد که مهر عالمسوز
تیغ کین تیز میکند هر روز
وه! که تا مهر چرخ بود کبود
در کبودی چرخ مهر نبود
❈۲❈
جانب هر که بنگرم به نیاز
ننگرد جانب من از سر ناز
در ره هر که سر نهم به وفا
پا نهد بر سرم ز راه جفا
❈۳❈
چند بیداد بینم از هر کس؟
ای کس بیکسان به دادم رس
چند پامال عام و خاص شوم
دست من گیر تا خلاص شوم
❈۴❈
همتی ده که بگذرم ز همه
رو به سوی تو آورم ز همه
سوی خود کن رخ نیاز مرا
به حقیقت رسان مجاز مرا
❈۵❈
زلف خوبان مشوشم دارد
لعل ایشان در آتشم دارد
از بتان چو در آتشم شب و روز
روز حشرم بدین گناه مسوز
❈۶❈
مهوشانم چو سوختند به ناز
ز آفتاب قیامتم مگداز
بس بود این که سوختم یک بار
«و قنا ربنا عذاب النار»
❈۷❈
آتش از جو منی چه افروزد؟
بلکه دوزخ ز ننک من سوزد
گنهم بخش و طاعتم بپذیر
که همین دارم از قلیل و کثیر
❈۸❈
در شب تیره چون دهم جان را
همرهم کن چراغ ایمان را
اتحادی نصیب کن با من
که ندانم که ان تویی یا من
❈۹❈
چون زبان دادهای بیانم بخش
در بیان سخن زبانم بخش
محزنم را در نظامی ده
ساغرم را شراب جامی ده
❈۱۰❈
بنده را خسرو سخن گردان
حسن نظم مرا حسن گردان
آب ده خنجر زبان مرا
تاب ده گوهر بیان مرا
❈۱۱❈
تا شوم در فشان ز بحر کلام
به سلام نبی، علیه سلام
کامنت ها