هلالی جغتایی:خوشنویسی که این رقم زده بود بر ورق اینچنین قلم زده بود
❈۱❈
خوشنویسی که این رقم زده بود
بر ورق اینچنین قلم زده بود
که فرستاد خسرو عادل
نامهای سوی شاه دریادل
❈۲❈
نامهای در نهایت خوبی
خط آن نامه آیت خوبی
نو خطی در کمال حسن و جمال
زیب رخساره کرده از خط و خال
❈۳❈
نقش عنوان و خط مضمونش
فیضبخش از درون و بیرونش
یا مزین به مشک هر ورقی
یا پر از رشتهٔ گهر طبقی
❈۴❈
خط آن نامه بود خط نجات
چون شب قدر در میان برات
حاصل نامه آن که حضرت شاه
غیرت آفتاب و خجلت ماه
❈۵❈
شهریار دیار ماهوشان
ماه مسندنشین شاهنشان
میوهٔ باغ زندگانی من
نقد گنجینهٔ جوانی من
❈۶❈
آن که میل دلم به جانب اوست
وان که جانم همیشه طالب اوست
باید این نامه را چو برخواند
رخش دولت به این طرف راند
❈۷❈
که دگر قوت فراق نماند
طاقت درد اشتیاق نماند
عمر ده روزه غیر بادی نیست
هیچ بر عمر اعتمادی نیست
❈۸❈
خاصه بر عمر همچو من پیری
که شد از دست و نیست تدبیری
زود باشد کزین چمن بروم
تو بیا پیش از آن که من بروم
❈۹❈
تا تو رفتی ز دیده نور برفت
تا تو غایب شدی حضور برفت
رحم کن بر دل رمیدهٔ من
مردمی کن بیا به دیدهٔ من
❈۱۰❈
روز عمرم به شب رسید بیا
جانم از غم به سر رسید بیا
کامنت ها