هلالی جغتایی:لالهزار جهان عجب باغیست که از آن باغ هر نفس داغیست
❈۱❈
لالهزار جهان عجب باغیست
که از آن باغ هر نفس داغیست
نیست بوی نشاط در گل او
محنتافزاست صوت بلبل او
❈۲❈
دهن غنچهاش که خندانست
دل پرخون دردمندانست
هست هر برگ و شاخ در چمنش
تن گلچهرهای و پیرهنش
❈۳❈
هر بنفشه که بر لب جوییست
گره زلف عنبرینموییست
لاله کز خاک میدمد هر سال
صفحهٔ عارضست و نقطهٔ خال
❈۴❈
هر کجا تازه سرو رعناییست
قد موزون سروبالاییست
تا توانی دل از جهان بگسل
رشتهٔ مهر از این و آن بگسل
❈۵❈
جاودان نیست عالم فانی
تو درو جاودان کجا مانی؟
روی در ملک جاودانی کن
ترک این کهنه دیر فانی کن
❈۶❈
پا در این دام پیچپیچ منه
همه هیچند، دل به هیچ منه
پیش گوهرشناس گوهرسنج
هست عالم چو عرصهٔ شطرنج
❈۷❈
که به بازیچه هر زمان شاهی
سوی این عرصه می کند راهی
گر خوری همچو خضر آب حیات
تشنهلب جان دهی درین ظلمات
❈۸❈
فی المثل عمر نوح گر یابی
چون به توفان رسی خطر یابی
کامنت ها