هلالی جغتایی:گوهر حقهٔ دهان سخنست جوهر خنجر زبان سخنست
❈۱❈
گوهر حقهٔ دهان سخنست
جوهر خنجر زبان سخنست
گر نبودی سخن چه گفتی کس؟
در معنی چگونه سفتی کس؟
❈۲❈
سر کس را کسی چه دانستی؟
راز گفتن کجا توانستی؟
این سخن گر نه در میان بودی
آدمی نیز بیزبان بودی
❈۳❈
سخن خوش حیات جان و تنست
دم عیسی گواه این سخنست
نکتهدانی در سخن سفته است
سخنی چند در میان گفته است
❈۴❈
که سخن ز آسمان فرود آمد
سخن از گنبد کبود آمد
گر بدی گوهری ورای سخن
آن فرود آمدی به جای سخن
❈۵❈
راستست این سخن درین چه شکست؟
بلکه جایش همیشه بر فلکست
نه سخن از دهن برون آید
که سخن از سخن برون آید
❈۶❈
این سخن زادهٔ دو حرف کنست
بلکه این کن دو حرف یک سخنست
ای خرد از سخن روایت کن
به زبان قلم حکایت کن
❈۷❈
کاتب صنع داشت میل سخن
ساخت لوح و قلم طفیل سخن
ای قلم، ساعتی زبان بگشای
حقهٔ مشک را دهان بگشای
❈۸❈
واقفی از سفیدی و سیهی
در سیاهی در آ که خضر رهی
گرچه از تیغ من قلم شده ای
به سخن در جهان علم شدهای
❈۹❈
تو به گفتار شکرین سمری
تو قلم نیستی که نی شکری
چون تو نازک نهال دیگر نیست
همه انگشتها برابر نیست
❈۱۰❈
ملک معنی از آن تست همه
این قلم زو تو راست یک کلمه
شاه معنی تویی، علم بردار
سوی ملک سخن قدم بردار
❈۱۱❈
یاد کن سحرآفرینان را
نکتهدانان و خردهبینان را
که همه مخزن سخن بودند
رازدان نو کهن بودند
❈۱۲❈
عالم از در نظم پر کردند
همچو دریا نثار در کردند
ابر رحمت نثار ایشان باد
لطف جاوید یار ایشان باد
❈۱۳❈
بر رسولی که نعت اوست کلام
سیدالمرسلین علیه سلام
کامنت ها