حیدر شیرازی:نوروز و عید ماست که روی تو دیدهایم وز شام غم به صبح سعادت رسیدهایم
❈۱❈
نوروز و عید ماست که روی تو دیدهایم
وز شام غم به صبح سعادت رسیدهایم
ای نور دیده! چهرهٔ روشن به ما نمای
کز بهر دیدن تو سراپای دیدهایم
❈۲❈
از آرزوی روی و لب جانفزای تو
صد باز پشت دست به دندان گزیدهایم
بگذر دمی به ناز که دیبای روی زرد
از احترام در قدمت گستریدهایم
❈۳❈
از گنج وصل خویش ز بهر شفای دل
تریاک ده که زهر دمادم چشیدهایم
از بهر پای اسب تو در دامن بصر
دردانهها به خون جگر پروریدهایم
❈۴❈
در زلف مشکبار تو چون حیدر ضعیف
پیوستهایم، وز همه عالم بریدهایم
کامنت ها