حمید مصدق:ز شب هراس مدار این هنوز آغاز است بیا که پنجره رو به صبحدم باز است
❈۱❈
ز شب هراس مدار این هنوز آغاز است
بیا که پنجره رو به صبحدم باز است
چو آفتاب درخشان چه خوش درخشیدی
طلوع پاک تو در شب قرین اعجاز است
❈۲❈
تو مهربانی خود را نثار من گردان
غلط اگر نکنم آفتاب فیاض است
ز ترکتاز حوادث دمی تغافل کرد
کبوتر دلم از آن به چنگ شهباز است
❈۳❈
هزار بار مرا آزمودی و دیدی
«حمید» در ره ِ ایران هنوز جانباز است
کامنت ها