حمید مصدق:در آن شبی که برای همیشه می رفتی در آن شب پیوند
❈۱❈
در آن شبی که برای همیشه می رفتی
در آن شب پیوند
طنین خنده من سقف خانه رابرداشت
کدام ترس تو را این چنین عجولانه
❈۲❈
به دام بسته تسلیم تن فروغلتاند ؟
خنده ها نه مقطع که آبشاری بود
و خنده ؟
خنده نه قهقاه گریه واری بود
❈۳❈
که چشمهای مرا در زلال اشک نشاند
و من به آن کسی کز انهدام درختان باغ می آمد
سلام می کردم
سلام مضطربم در هوا معلق ماند
❈۴❈
و چشمهای مرا در زلال اشک نشاند
کامنت ها