حمید مصدق:گفتم بهار خنده زد و گفت
❈۱❈
گفتم بهار
خنده زد و گفت
ای دریغ
دیگر بهار رفته نمی اید
❈۲❈
گفتم پرنده ؟
گفت اینجا پرنده نیست
اینجا گلی که باز کند لب به خنده نیست
گفتم
❈۳❈
درون چشم تو دیگر ؟
گفت دیگر نشان ز باده مستی دهنده نیست
اینجا به جز سکوت سکوتی گزنده نیست
کامنت ها