حمید مصدق:به خلوت بی ماهتاب من بگذر به شام تار من ای آفتاب من بگذر
❈۱❈
به خلوت بی ماهتاب من بگذر
به شام تار من ای آفتاب من بگذر
کنون که دیده ام از دیدن تو محروم است
فرشته وار شبی رابه خواب من بگذر
❈۲❈
نگاه مست تو را آرزوکنان گفتم
بیا به پرتو جام شراب من بگذر
اگر که شعر شدی بر لبان من بنشین
اگر که نغمه شدی از رباب من بگذر
❈۳❈
فروغ روی تو سازد دل مرا روشن
بیا و در شب بی ماهتاب من بگذر
کرم کن و در کلبه ام قدم بگذار
مرا ببین و به حال خراب من بگذر
❈۴❈
تو را که طاقت سوز حمید یک دم نیست
نخوانده شعر مرا از کتاب من بگذر
کامنت ها