حمید مصدق:ماه روی خویش را در آب می بیند شهر در خواب است
❈۱❈
ماه روی خویش را در آب می بیند
شهر در خواب است
گویی خواب می بیند
رود
❈۲❈
اما هیچ تابش نیست
رود همچون شهر خفته قصد خوابش نیست
رود پیچان است
رود می پیچد بروی بستری از ریگ
❈۳❈
شهر بی جان است
سایه ای لرزان
مست آن جامی که نوشیده است
یاد آن لبها که در رویای مستی بخش بوسیده است
❈۴❈
در کنار رود
می سپارد گام
می رود آرام
کامنت ها