حمید مصدق: من با برادر محبوبم از روی یک توهم بی جا
❈۱❈
من با برادر محبوبم
از روی یک توهم بی جا
سرچشمه زلال تفاهم را
آلوده کرده ایم
❈۲❈
تصویر روی من
در پاکی تصور او
همچون غباری آینه ذهن را مکدر کرد
در من سیاهی ابر کدورتی
❈۳❈
باران اشک را
از دیدگان مضطربم رویاند
برخورد ما
بر حسب اتفاق
❈۴❈
تماشایی ست
در او تلاش و کوشش مغرور ماندن است
در من گریز گمشدن و اغتشاش گام
کامنت ها