هجویری:و منهم: سرهنگ متوکلان، و سالار مستسلمان، ابواسحاق ابراهیم بن احمد الخواص، رضی اللّه عنه اندر...
و منهم: سرهنگ متوکلان، و سالار مستسلمان، ابواسحاق ابراهیم بن احمد الخواص، رضی اللّه عنه
اندر توکل شأنی عظیم داشت و منزلتی رفیع و مشایخ بسیار را یافته بود. و وی را آیات و کرامات بسیار است، و تصانیف نیکو اندر معاملات این طریقت.
اندر توکل شأنی عظیم داشت و منزلتی رفیع و مشایخ بسیار را یافته بود. و وی را آیات و کرامات بسیار است، و تصانیف نیکو اندر معاملات این طریقت.
از وی میاید که گفت: «العِلمُ کلُّه فی کَلِمَتَینِ: لاتَتَکلَّفْ ماکَفَیْتَ وَلاتُضَیِّعْ مَا اسْتکْفَیْتَ.» علم بجمله اندر دو کلمه مجتمع است: یکی آن که خدای تعالی اندیشهٔ آن از تو برداشته است، اندر آن تکلف نکنی و دیگر آن که تو را میبباید کرد و بر تو فریضه است، ضایع نکنی تا در دنیا و آخرت موفق باشی. مراد از این، آن است که اندر قسمت تکلف نکنی؛ که قمست ازلی به تکلف تو متغیر نشود و اندر امر تقصیر مکن که ترک فرمان تو را عقوبت بارآرد.
از وی پرسیدند که: «از عجایب چه دیدی؟» گفت: «عجایب بسیار دیدم، اما هیچ از آن عجبتر نبود که خضر پیغمبر علیه السّلام از من اندر خواست تا با من صحبت کند، من اجابت نکردم.» گفتند: «چرا؟» گفت: «نه از آن که رفیق، می بهتر از وی طلب کردم و لیکن ترسیدم که بدون حق بر وی اعتماد کنم و صحبت وی توکل مرا زیان دارد و به نافله از فریضه بازمانم.»
از وی پرسیدند که: «از عجایب چه دیدی؟» گفت: «عجایب بسیار دیدم، اما هیچ از آن عجبتر نبود که خضر پیغمبر علیه السّلام از من اندر خواست تا با من صحبت کند، من اجابت نکردم.» گفتند: «چرا؟» گفت: «نه از آن که رفیق، می بهتر از وی طلب کردم و لیکن ترسیدم که بدون حق بر وی اعتماد کنم و صحبت وی توکل مرا زیان دارد و به نافله از فریضه بازمانم.»
❈۱❈
و این از درجات کمال باشد. و اللّه اعلم.
کامنت ها