هجویری:و منهم: سکینهٔ احوال، و سفینهٔ مقال، ابوبکر دُلف بن جَحدر الشّبلی، رضی اللّه عنه از بزرگان و...
و منهم: سکینهٔ احوال، و سفینهٔ مقال، ابوبکر دُلف بن جَحدر الشّبلی، رضی اللّه عنه
از بزرگان و مذکوران مشایخ بود. روزگاری مهذب و وقتی مطیب داشت با حق تعالی. و وی را اشارات لطیف است و ستوده؛ کما قالَ واحدٌ مِنَ المشایخِ المتأخّرین: «ثَلاثَةٌ مِن عَجائب الدُّنیا: إشاراتُ الشّبلی، و نُکَتُ المرتعش، و حکایاتُ جَعفرٍ.»
از بزرگان و مذکوران مشایخ بود. روزگاری مهذب و وقتی مطیب داشت با حق تعالی. و وی را اشارات لطیف است و ستوده؛ کما قالَ واحدٌ مِنَ المشایخِ المتأخّرین: «ثَلاثَةٌ مِن عَجائب الدُّنیا: إشاراتُ الشّبلی، و نُکَتُ المرتعش، و حکایاتُ جَعفرٍ.»
وی از کبار قوم و سادات اهل طریقت بود. ابتدا پسر حاجب الحُجّاب خلیفه بود. اندر مجلس خیر النّساج رحمه اللّه توبه کرد؛ و تعلق ارادت به جنید کرد و بسیاری از مشایخ را دیده بود.
از وی میآید که گفت در معنی قول خدای، عزّ وجل، قُلْ لِلمؤمنینَ یَغُضّوا مِنْ أبصارِهم (۳۰/النّور):«ای أبصارِ الرُّؤوس عَنِ المَحارِم و أبصارِ القُلوب عمّا سِوَی اللّهِ.» بگو مر مؤمنان را تا چشم سر نگاه دارند از نظر به شهوت، و چشم دل نگاه دارند از انواع فکرت بهجز اندیشهٔ رؤیت. پس متابعت شهوت و ملاحظهٔ محارم از غفلت است و مصیبت مِهین مر اهل غفلت را آن است که از عیوب خود جاهل باشند. و آن که اینجا جاهل بود آنجا جاهل بود؛ لقوله، تعالی: «مَنْ کانَ فی هذِهِ أعمی فَهو فِی الآخِرَةِ أعْمی (۷۲/الاسراء).» و بهحقیقت تا حق تعالی ارادت شهوت از دل کسی پاک نکند، چشم سر از غوامض آن محفوظ نگردد و تا ارادت خود اندر دل کسی اثبات نکند، چشم سِرّ از نظر به غیر محفوظ نگردد.
از وی میآید که گفت در معنی قول خدای، عزّ وجل، قُلْ لِلمؤمنینَ یَغُضّوا مِنْ أبصارِهم (۳۰/النّور):«ای أبصارِ الرُّؤوس عَنِ المَحارِم و أبصارِ القُلوب عمّا سِوَی اللّهِ.» بگو مر مؤمنان را تا چشم سر نگاه دارند از نظر به شهوت، و چشم دل نگاه دارند از انواع فکرت بهجز اندیشهٔ رؤیت. پس متابعت شهوت و ملاحظهٔ محارم از غفلت است و مصیبت مِهین مر اهل غفلت را آن است که از عیوب خود جاهل باشند. و آن که اینجا جاهل بود آنجا جاهل بود؛ لقوله، تعالی: «مَنْ کانَ فی هذِهِ أعمی فَهو فِی الآخِرَةِ أعْمی (۷۲/الاسراء).» و بهحقیقت تا حق تعالی ارادت شهوت از دل کسی پاک نکند، چشم سر از غوامض آن محفوظ نگردد و تا ارادت خود اندر دل کسی اثبات نکند، چشم سِرّ از نظر به غیر محفوظ نگردد.
از وی همیآید که: روزی به بازار اندر آمد. قومی گفتند: «هذا مَجنونٌ.» وی گفت، رضی اللّه عنه: «أنا عِندَکُم مَجنونٌ و أنتم عِندی أصِحّاءٌ، فزادَ اللّهُ فی جُنونی وزادَ فی صِحَّتِکُم.»
من به نزدیک شما دیوانهام و شما به نزدیک من هشیار. جنون من از شدّت محبت است و صحت شما از غایت غفلت.پس خداوند اندر دیوانگی من زیادت کناد تا قربم در قرب زیادت شود و در هشیاری شما زیادت کناد تا بُعدتان بر بُعد زیادت گردد.
من به نزدیک شما دیوانهام و شما به نزدیک من هشیار. جنون من از شدّت محبت است و صحت شما از غایت غفلت.پس خداوند اندر دیوانگی من زیادت کناد تا قربم در قرب زیادت شود و در هشیاری شما زیادت کناد تا بُعدتان بر بُعد زیادت گردد.
و این قول از غیرت بود؛ که تا خود چرا کسی اندر آن درجه باشد که دوستی را از دیوانگی فرق نکند. واللّه اعلم.
کامنت ها