گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

همام تبریزی:نفس کافر کیش را عشق تو در ایمان کشید دیو را حکم سلیمان باز در فرمان کشید

❈۱❈
نفس کافر کیش را عشق تو در ایمان کشید دیو را حکم سلیمان باز در فرمان کشید
در میان ظلمت آب زندگانی جست خضر نور توفیقش به سوی چشمهٔ حیوان کشید
❈۲❈
آرزوی آب شیرین بافت در دریا صدف ابر نیسانی به دوش از بهر او باران کشید
روح قدسی کشت عیسی را معاین تاکه او رخت خود زین خاکدان بر گنبد گردان کشید
❈۳❈
پادشاهی داد یوسف را سعادت بعد از آنک هم اسیر چاه شد هم زحمت زندان کشید
جان تن آسوده را بار ریاضت بر نهاد دید دل آسایشی چون جسم بار جان کشید
❈۴❈
جان مشتاقان کشد از غمزهٔ جادوی تو آن جفا کز دست امت عیسی عمران کشید
تا خرامان دید بالای تو را چشم همام کافرم گر خاطرم دیگر به سروستان کشید

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۱۰۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

کاربر سیستمی
2021-06-22T20:28:15.9348605
تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده تغییر مصرع ۹ از «پادشاهی داد یوسف را سعادت بعد از انک» به «پادشاهی داد یوسف را سعادت بعد از آنک» تغییر مصرع ۱۴ از «آن جفاکز دست امت عیسی عمران کشید» به «آن جفا کز دست امت عیسی عمران کشید»