همام تبریزی:که می گوید که هست این صورت از گل همه لطفی همه جانی همه دل
❈۱❈
که می گوید که هست این صورت از گل
همه لطفی همه جانی همه دل
نه انسان گر ملک روی تو بیند
شود حیران بر آن شکل و شمایل
❈۲❈
سعادت باد رویت را در آن روز
که گردد آفتاب و ماه زایل
تماشا را به روز حشر رضوان
به استقبالت آید یک دو منزل
❈۳❈
لب میگون و چشم نیم مستت
کند تدبیر عاقل جمله باطل
مغان خورشید را زان میپرستند
که از حسن رخت هستند غافل
❈۴❈
سر دیوانگی دارد خردمند
مگر زلفت کشد در وی سلاسل
بجز افسانه حسنت نگویند
حدیثی با نمک در هیچ محفل
❈۵❈
همام از بندگی دارد توقع
قبولی تا شود مقبول و مقبل
کامنت ها