همام تبریزی:آرزومندم ولیکن کو قدم در فراقت شد وجودم کالعدم
❈۱❈
آرزومندم ولیکن کو قدم
در فراقت شد وجودم کالعدم
نامه وقتی مینوشتم پیش دوست
آتش این نوبت همیسوزد قلم
❈۲❈
ای دریغا خواب کاو هر شب مرا
با خیالت میرسانیدی به هم
نیست اکنون هیچ تدبیری جز آنک
بر زبان باد پیغامی دهم
❈۳❈
و یک زمان ایمن نمیباشم ز تیر
تا برون آید کبوتر از حرم
وقت دوری یاد میکن بنده را
کز خداوندان شود پیدا کرم
❈۴❈
گر جهنم را بود سوز فراق
وای بر اعضای کافر زان الم
زندگانی در حضور دوستان
مغتنم دارید یاران مغتنم
❈۵❈
شد به پیغام از شما راضی همام
یا به بویی از نسیم صبحدم
کامنت ها