همام تبریزی:مرا چو سرو نو باید به بوستان چه کنم چو مست روی توام رنگ ارغوان چه کنم
❈۱❈
مرا چو سرو نو باید به بوستان چه کنم
چو مست روی توام رنگ ارغوان چه کنم
حکایتی که مرا بود با لب و دهنت
نمود اشک به اغیار من نهان چه کنم
❈۲❈
اگر نه روی تو باشد کجا برم دیده
وگر نه راز تو گویم من این زبان چه کنم
خیال بود مرا کز تو بر توان گشتن
بیازمودم و دیدم نمیتوان چه کنم
❈۳❈
دلم ز نرگس شوخت علاج میطلبد
طبیب نیز چو مست است و ناتوان چه کنم
چو چشمت از نظر خلق شرمسار شود
به طیره گوید کز دست عاشقان چه کنم
❈۴❈
مرا چو نیست شبی راه در گلستانت
جز آن که مینهمت سر بر آستان چه کنم
چو بوسهای ز لبش خواستم جوابم داد
رقیب مینگذارد من ای فلان چه کنم
❈۵❈
همام پیش لبت جان به تحفه میآرد
لبت چو آب حیات است گفت جان چه کنم
کامنت ها