گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

همام تبریزی:نوبهار و بوی زلف یار و انفاس نسیم اهل دل را می‌دهد پیغام جنات نعیم

❈۱❈
نوبهار و بوی زلف یار و انفاس نسیم اهل دل را می‌دهد پیغام جنات نعیم
صبح سر بر زد ز مشرق باده پیش آر ای ندیم یک زمانم بی‌خبر کن تاکی از امید و بیم
❈۲❈
مرغ گویا گشت مطرب گو نوایی خوش بزن یاد ده ما را وفای یار و پیمان قدیم
هر گران جانی نشاید مجلس اصحاب را با ملیحی شنگ باشد یا سبک روحی ندیم
❈۳❈
در چنین موسم که گل‌ها خیمه بر صحرا زدند گر درون خانه بنشینی بود عیبی عظیم
وصل جانان را غنیمت می‌شمر فصل بهار فرصتی کز دست شد نتوان خرید اورا به سیم
❈۴❈
عالم حسن و ملاحت نیست این میدان خاک خار می‌ماند به جا و گل نمی‌ماند مقیم
بعد از این ما و گل افشان و سماع و روی دوست کوس عشق شاهدان نتوان زدن زیر گلیم
❈۵❈
صحبت خوبان نباشد بی ملامت ای همام مدعی را گو که از جاهل نمی‌رنجد حکیم

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۱۴۹

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

کاربر سیستمی
2021-06-22T20:28:28.2777843
تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده تغییر مصرع ۲ از «اهل دل را میدهد پیغام جنتات نعیم» به «اهل دل را می‌دهد پیغام جنات نعیم» تغییر مصرع ۳ از «صبح سر برزد ز مشرق باده پیش آر ای ندیم» به «صبح سر بر زد ز مشرق باده پیش آر ای ندیم» تغییر مصرع ۴ از «یک زمانم بی خبر کن تاکی از امید و بیم» به «یک زمانم بی‌خبر کن تاکی از امید و بیم» تغییر مصرع ۹ از «در چنین موسم که گلها خیمه بر صحرازدند» به «در چنین موسم که گل‌ها خیمه بر صحرا زدند» تغییر مصرع ۱۱ از «وصل جانان را غنیمت می شمر فصل بهار» به «وصل جانان را غنیمت می‌شمر فصل بهار» تغییر مصرع ۱۳ از «عالم حسن وملاحت نیست این میدان خاک» به «عالم حسن و ملاحت نیست این میدان خاک» تغییر مصرع ۱۴ از «خار می ماند به جا و گل نمی ماند مقیم» به «خار می‌ماند به جا و گل نمی‌ماند مقیم» تغییر مصرع ۱۵ از «بعد ازین ما و گل افشان وسماع و روی دوست» به «بعد از این ما و گل افشان و سماع و روی دوست» تغییر مصرع ۱۸ از «مدعی را گو که از جاهل نمی رنجد حکیم» به «مدعی را گو که از جاهل نمی‌رنجد حکیم»