همام تبریزی:خیالی بود و خوابی وصل یاران شب مهتاب و فصل نوبهاران
❈۱❈
خیالی بود و خوابی وصل یاران
شب مهتاب و فصل نوبهاران
میان باغ و یار سرو بالا
خرامان بر کنار جویباران
❈۲❈
چمن میشد ز عکس عارض او
منور چون دل پرهیزگاران
سر زلفش ز باد نوبهاری
چو احوال پریشان روزگاران
❈۳❈
گذشت آن نوبهار حسن و بگذاشت
دل و چشمم میان برف و باران
خداوندا هنوز امیدوارم
بده کام دل امیدواران
❈۴❈
همام از نوبهار و سبزه و گل
نمییابد صفا بی روی یاران
وهار و ول وه جانان دیم خوش بی
اَوی یاران مه ول بی، مه وهاران
کامنت ها