همام تبریزی:ای سواد زلف تو سودای من روی تو خورشید مهرافزای من
❈۱❈
ای سواد زلف تو سودای من
روی تو خورشید مهرافزای من
دل میان زلفت و من رهنشین
فرق بین از جای او تا جای من
❈۲❈
فتنه همسایگان شب تا سحر
در میان کوی تو غوغای من
از وصالت گر چه محرومم خوش است
با خیالت عشقبازیهای من
❈۳❈
دل به پیری هم جوانی میکند
وه ز دست این دل برنای من
لایق حسن جهانگیر تو نیست
جز سخنهای جهانپیمای من
کامنت ها