همام تبریزی:کشم نقد جان را به بازار او که این است شرط خریدار او
❈۱❈
کشم نقد جان را به بازار او
که این است شرط خریدار او
به جان گر توان وصل او را خرید
پر از جان شود خاک بازار او
❈۲❈
صبا گر برد بوی او سوی گل
شود جمله بر باد پندار او
بگیرید ای دوستان دست من
که از دست رفتم ز رفتار او
❈۳❈
بگویم که ایمان عشاق چیست
یکی پرتو از نور دیدار او
چو زلفش کند دعوی کافری
میان را ببندم به زنار او
❈۴❈
بهشتت اگر میکند آرزو
زمانی نظر کن به رخسار او
جهانی پر از آب حیوان کند
حدیثی ز لعل شکربار او
❈۵❈
همام از لبش گر نگوید سخن
نیابند ذوقی ز گفتار او
کامنت ها