گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

همام تبریزی:چون بگذرد به شهر چنین سرو قامتی از هر طرف ز خلق برآید قیامتی

❈۱❈
چون بگذرد به شهر چنین سرو قامتی از هر طرف ز خلق برآید قیامتی
عالم چنان ملاحت حسنت فروگرفت کز هیچ کس امید ندارم سلامتی
❈۲❈
در دور چشم مست تو هشیار کس نماند تا مست عشق را کند اکنون ملامتی
چون روزگار در طلبت صرف می‌کنیم ما را به روز حشر نباشد ندامتی
❈۳❈
صاحب‌نظر چوروی تو را دید گفت هست بر چشم آفتاب‌پرستان غرامتی
خورشید میزند نفس آتشین مگر او را ز عاشقان تو باشد علامتی
❈۴❈
گفتی که عاقبت بنوازم همام را قد ضاع فی انتظارک عمری الی متی

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۱۸۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

کاربر سیستمی
2021-06-22T20:28:37.9385853
تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده تغییر مصرع ۳ از «عالم چنان ملاحت حسنت فرو گرفت» به «عالم چنان ملاحت حسنت فروگرفت» تغییر مصرع ۷ از «چون روز گار در طلبت صرف می کنیم» به «چون روزگار در طلبت صرف می‌کنیم» تغییر مصرع ۹ از «صاحب نظر چوروی تو را دید گفت هست» به «صاحب‌نظر چوروی تو را دید گفت هست» تغییر مصرع ۱۰ از «بر چشم آفتاب پرستان غرامتی» به «بر چشم آفتاب‌پرستان غرامتی»