گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

همام تبریزی:معذورم اگر ورزم سودای چنین یاری ای چشم ملامت‌گر بنگر به رخش باری

❈۱❈
معذورم اگر ورزم سودای چنین یاری ای چشم ملامت‌گر بنگر به رخش باری
خامی که بدین صورت در کار نمی‌آید او را نتوان گفتن جز صورت دیواری
❈۲❈
گرد شکرت گردم کز وی مگسی رانم انصاف نمی‌دانم شیرین‌تر از این کاری
در عهد لبت شاید کز بهر شکر آید از مصر بدین جانب هر روز خریداری
❈۳❈
زان روز همی‌ترسم کز خانه برون آیی صد فتنه پدید آید بر هر سر بازاری
چشم تو همی‌ریزد خون دل ما لیکن در شهر نمی‌گردد از بیم تو عیاری
❈۴❈
در کوی تو یک ساعت از شب نتوان خفتن کز هر طرفی آید فریاد گرفتاری
زین عاشق سرگردان از کبر مگردان سر کز کالبد خاکی جان را نبود عاری
❈۵❈
یک عشوه شیرین است امید همام از تو چون یار خودت خوانم یک بار بگو آری

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۱۹۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

کاربر سیستمی
2021-06-22T20:28:41.6786333
تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده تغییر مصرع ۲ از «ای چشم ملامتگر بنگر به رخش باری» به «ای چشم ملامت‌گر بنگر به رخش باری» تغییر مصرع ۳ از «خامی که بدین صورت در کار نمی آید» به «خامی که بدین صورت در کار نمی‌آید» تغییر مصرع ۶ از «انصاف نمی دانم شیرینتر ازین کاری» به «انصاف نمی‌دانم شیرین‌تر از این کاری» تغییر مصرع ۹ از «زان روز همی ترسم کز خانه برون آیی» به «زان روز همی‌ترسم کز خانه برون آیی» تغییر مصرع ۱۱ از «چشم تو همی ریزد خون دل ما لیکن» به «چشم تو همی‌ریزد خون دل ما لیکن» تغییر مصرع ۱۲ از «در شهر نمی گردد از بیم تو عیتاری» به «در شهر نمی‌گردد از بیم تو عیاری»