همام تبریزی:اکنون که نیست ما را با دوستان وصالی پیوند تن نخواهد جانم به هیچ حالی
❈۱❈
اکنون که نیست ما را با دوستان وصالی
پیوند تن نخواهد جانم به هیچ حالی
از بهر دوست خواهم هم جان و هم جهان را
چون دیگران نباشم در بند جاه و مالی
❈۲❈
ای اشتیاق جانم بگذار تا بخسبم
چون نیستم وصالی باری کم از خیالی
چون بی شما ندارم ذوق از حیات خواهم
یا وصل را ثباتی یا عمر را زوالی
❈۳❈
گر بی تو دیدهام را میلی بود به رویی
از نور چشم خویشم پیدا شود ملالی
پیغام ما به گوشت باد صبا رساند
ترسم که هم نیابد در خدمتت مجالی
❈۴❈
بنویس یک سلامم تا کی دریغ داری
از خستگان نسیمی وز تشنگان زلالی
یک روز در فراقت صد سال مینماید
زینجا قیاس میکن با خود حساب سالی
❈۵❈
دور از تو هم شکیبی بودی همام را گر
دیدی میان خوبان حسن تو را مثالی
کامنت ها