همام تبریزی:اثر لطف خدایی که چنین زیبایی تا تو منظور منی شاکرم از بینایی
❈۱❈
اثر لطف خدایی که چنین زیبایی
تا تو منظور منی شاکرم از بینایی
نیست ما را شب وصل تو میسر زیرا
که شب تیره شود روز چو رخ بنمایی
❈۲❈
چون خیال تو ز پیشم نفسی خالی نیست
شرمم آید که شکایت کنم از تنهایی
در مه و مهر به یاد تو نظر میکردم
غیرتم گفت به چشمم که زهی هر جایی
❈۳❈
لایق منصب حسنت نبود گر گویم
که چو خورشید جهانگیر و جهانآرایی
گر به رنگ گل رخسار تو بودی خورشید
همچو یاقوت نمودی فلک مینایی
❈۴❈
با مشام تو لب خوش نفست همنفس است
مجمر و عود نه و عطر همیآسایی
در حدیث تو که جانیست روان شیرینی
بیش از آن است که گویم شکری میخایی
❈۵❈
سخنت را همه گوشیم و ز ذوق سخنت
گوش بیهوش نداند که چه میفرمایی
سخنی لایق وصفت ز زبان میطلبم
ای دریغا که وفا مینکند گویایی
❈۶❈
مهرورز تو همام است زهی حسن و کرم
تازه شد در دل پیرم هوس برنایی
کامنت ها