همام تبریزی:یار ما محملنشین و ساربان مستعجل است چون روان گردم که زاب دیده پایم در گل است
❈۱❈
یار ما محملنشین و ساربان مستعجل است
چون روان گردم که زاب دیده پایم در گل است
میرود من در پیَش فریاد میدارم ولیک
همچو آواز جرس فریاد ما بیحاصل است
❈۲❈
رو به هر جانب که آرد قبلۀ جانها شود
منزلی کانجا فرود آید زمینی مقبل است
زیستن بیروی تو صورت نمیبندد مرا
وین تصور خود مرا بیش از فراقش قاتل است
❈۳❈
صحبت خوبان بلای جان مشتاقان بود
گرچه آسان است پیوستن بریدن مشکل است
کیست مانندش که تا عاشق شود خرسند از او
دیگران از آب و گل منظورم از جان و دل است
❈۴❈
سرو زد با قامتش لاف دروغ از راستی
مردم صاحبنظر داند که قولش باطل است
گر ملامتگر نداند حال ما عیبش مکن
ما میان موج دریاییم و او برساحل است
❈۵❈
سوز آتش شمع میداند که با پروانه چیست
همنشین شمع سوزان از حرارت غافل است
خصم میگوید که نشکیبد همام از نیکوان
هر که جان آشنا دارد به ایشان مایل است
کامنت ها