همام تبریزی:به شب ماهی میان کاروان است که روی او دلیل ساربان است
❈۱❈
به شب ماهی میان کاروان است
که روی او دلیل ساربان است
چه جای ساربان کاندر پی او
ز دلها کاروان بر کاروان است
❈۲❈
عجب آید مرا زان رهزن دل
که در شب رهنمای رهروان است
چنین صورت ز آب و گل نیاید
مگر جانی به شکل تن روان است
❈۳❈
چنین ماهی چو بر روی زمین هست
زمین را صد شرف بر آسمان است
به زیر سایه کی بودهست خورشید
رخش خورشید و زلفش سایبان است
❈۴❈
به هر منزل که میراند به تعجیل
دو اسبه جان ما در پی دوان است
به هر منزل که کرد آنجا گذاری
نشان رویهای عاشقان است
❈۵❈
به از کحل جواهر دیدهها را
غبار موکب جان و جهان است
دل نامهربان ساربان را
فراغت از همام مهربان است
❈۶❈
بگو آهسته ران محمل کشان را
که همراهت فقیری ناتوان است
کامنت ها