گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

همام تبریزی:شب دراز که مانند زلف یار من است چو زلف یار به دست است، کار کار من است

❈۱❈
شب دراز که مانند زلف یار من است چو زلف یار به دست است، کار کار من است
ز روزگار همین یک دم است حاصل من که کارساز دلم یارِ سازگار من است
❈۲❈
نخواهم آخرِ این شب ولی چه شاید کرد که کارها همه بیرون ز اختیار من است
چو صبح پرده‌دری می‌کند شکایت‌ها همی‌کنم بر آن کس که غمگسار من است
❈۳❈
میان فصل زمستان تو چون بهار منی میان خانه گلستان و لاله‌زار من است
به هیچ رنگ ز دستش نمی‌توانم داد ضرورت است که نقش خوشش به کار من است

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۳۶

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

بی نشان
2021-03-01T19:37:23
سلام و عرض ادب که کارساز دلم یار سازگار من است .....
کاربر سیستمی
2021-06-22T20:28:04.6772941
تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده تغییر مصرع ۲ از «چو زلف یار به دست است کار کار من است» به «چو زلف یار به دست است، کار کار من است» تغییر مصرع ۴ از «که کار ساز دلم بار ساز گار من است» به «که کارساز دلم یارِ سازگار من است» تغییر مصرع ۵ از «نخواهم آخر این شب ولی چه شاید کرد» به «نخواهم آخرِ این شب ولی چه شاید کرد» تغییر مصرع ۷ از «چو صبح پرده دری می کند شکایت ها» به «چو صبح پرده‌دری می‌کند شکایت‌ها» تغییر مصرع ۸ از «همی کنم بر آن کس که غم گسار من است» به «همی‌کنم بر آن کس که غمگسار من است» تغییر مصرع ۱۰ از «میان خانه گلستان و لاله زار من است» به «میان خانه گلستان و لاله‌زار من است» تغییر مصرع ۱۱ از «به هیچ رنگی ز دستش نمی توانم داد» به «به هیچ رنگ ز دستش نمی‌توانم داد»