گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

همام تبریزی:دوستی دامنت آسان نتوان داد ز دست جان شیرین منی جان نتوان داد ز دست

❈۱❈
دوستی دامنت آسان نتوان داد ز دست جان شیرین منی جان نتوان داد ز دست
نفسی گر نشکیبم ز لبت معذورم تشنه‌ام چشمهٔ حیوان نتوان داد ز دست
❈۲❈
کردم اندیشه سر خویش توان داد به تو آن سر زلف پریشان نتوان داد ز دست
چون منی گر برود برگ گیاهی کم گیر قامت سرو خرامان نتوان داد ز دست
❈۳❈
هر چه اندوخته‌ام گر برود باکی نیست شرف صحبت جانان نتوان داد ز دست
دل زندانی خود را چو خلاصی جستم گفت کان چاه زنخدان نتوان داد ز دست
❈۴❈
به ملامت نشود دور همام از لب یار خار گو باش گلستان نتوان داد ز دست

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۳۸

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

کاربر سیستمی
2021-06-22T20:28:04.809275
تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده تغییر مصرع ۳ از «نفسی گر تشکیبم ز لبت معذورم» به «نفسی گر نشکیبم ز لبت معذورم» تغییر مصرع ۴ از «تشنه ام چشمهٔ حیوان نتوان داد ز دست» به «تشنه‌ام چشمهٔ حیوان نتوان داد ز دست» تغییر مصرع ۵ از «کردم اندیشد سر خویش توان داد به تو» به «کردم اندیشه سر خویش توان داد به تو» تغییر مصرع ۹ از «هر چه اندوختدام گر برود باکی نیست» به «هر چه اندوخته‌ام گر برود باکی نیست» تغییر مصرع ۱۳ از «بد ملامت نشود دور همام از لب یار» به «به ملامت نشود دور همام از لب یار»