همام تبریزی:مرا تویی ز جهان آرزوی جان ای دوست حیات بهر تو خواهم در این جهان ای دوست
❈۱❈
مرا تویی ز جهان آرزوی جان ای دوست
حیات بهر تو خواهم در این جهان ای دوست
میان حلقه زلفت چو مرغ جان بنشست
ندید خوشتر از آن دام آشیان ای دوست
❈۲❈
چه جای جان و دل ما که دلبران جهان
شدند بر سر زلف تو جان فشان ای دوست
اگر کنند به روی تو نسبتی گل را
ز شوق باز شود غنچه را دهان ای دوست
❈۳❈
به گل طراوت روی تو را نبخشودند
و گر چه داشت بسی سر بر آسمان ای دوست
چگونه مهر تو ورزیم با چنان رویی
که آفتاب چو ما هست مهربان ای دوست
❈۴❈
میان جان همام است گنج اسرارت
مجال نیست کسی را در آن میان ای دوست
کامنت ها