حسینی:هرکه بر نطع محبت راه یافت همچو فرزین دستبوس شاه یافت
❈۱❈
هرکه بر نطع محبت راه یافت
همچو فرزین دستبوس شاه یافت
مایه داری کاین گهر را معدنست
آب حیوانش بزیر دامنست
❈۲❈
این سعادت هر کرا در برگرفت
خاک پایش را فلک بر سر گرفت
بلبلی کاو لاف مطلق میزند
روز و شب بانگ انا الحق میزند
❈۳❈
اول از اول برآمد گفتگوی
ورنه خاکی را که دادی آبروی
هر که او از خود بکلی وا نرست
نامدش دری این دریا ب ه دست
❈۴❈
گرنه این نوبت ز اول و ی زدی
پور عمران طبل ارنی کی زدی
در محبت جستجوی خود خطاست
زانکه این وحدت بیابان فناست
❈۵❈
چون محبت تیغ وحدت برکشید
سر نبیند هرکه اینجا سرکشید
خود محبت فارغ از ماو منی است
هر که او رادولت خود روشن ی ست
❈۶❈
دوستی با بودن ایثار تست
در عبارت آن نمی آ ید درست
هرکرا تیغ محبت سر برید
در فضای قرب او ادنی رسید
❈۷❈
خونبهای او بجز دیدار نیست
هر دو عالم را در این ره کار نیست
از محبت بردر محبوب شو
بی طلب دیوانه مطلوب شو
❈۸❈
بیخیال دوستی برخور ز دوست
دوستی را غیر دان آنجا که اوست
کامنت ها