گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اقبال لاهوری:چو رخت خویش بر بستم ازین خاک همه گفتند با ماشنا بود

❈۱❈
چو رخت خویش بر بستم ازین خاک همه گفتند با ماشنا بود
ولیکن کس ندانست این مسافر چه گفت و با که گفت و از کجا بود

فایل صوتی ارمغان حجاز بخش ۳۶۹ - چو رخت خویش بر بستم ازین خاک

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

حسین آقایی
2016-01-20T10:27:10
به نظر می رسد یکی از برداشت های این شعر حال و روز ما مسلمانان به ویژه ایرانی ها باشد که تا زنده ایم از هم خبری نمی گیریم و احوال هم را به واقع و نه فقط زبانی نمی جوییم و به حال خوشی و ناخوشی هم توجهی نداریم اما پس از مرگ برای شخصی که از دنیا رفت به انواع تعریف و تمجید می پردازیم و با این حال کاری نداریم شخص رفته از دنیا چه افکار و گفتار و رفتاری داشت و از او پند بگیریم.
منصور محمدزاده
2010-11-08T11:17:49
خواهشمند است اشکال زیر را برطرف نمایید:نادرست: چو رخت خویش بر بستم ازین خاکهمه گفتند با ماشنا بوددرست: چو رخت خویش بر بستم ازین خاکهمه گفتند با ما آشنا بود
مبین عالیوند
2018-12-07T17:56:33
سه غم آمد به جانم هر سه یکبار/ غریبی و اسیری و غم یار/ غریبی و اسیری چاره دارد/ غم یار و غم یار و غم یار