گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اقبال لاهوری:از حقیقت باز بگشایم دری با تو می گویم حدیث دیگری

❈۱❈
از حقیقت باز بگشایم دری با تو می گویم حدیث دیگری
گفت با الماس در معدن ، زغال ای امین جلوه های لازوال
❈۲❈
همدمیم و هست و بود ما یکیست در جهان اصل وجود ما یکیست
من بکان میرم ز درد ناکسی تو سر تاج شهنشاهان رسی
❈۳❈
قدر من از بد گلی کمتر ز خاک از جمال تو دل آئینه چاک
روشن از تاریکی من مجمر است پس کمال جوهرم خاکستر است
❈۴❈
پشت پا هر کس مرا بر سر زند بر متاع هستیم اخگر زند
بر سروسامان من باید گریست برگ و ساز هستیم دانی که چیست؟
❈۵❈
موجه ی دودی بهم پیوسته ئی مایه دار یک شرار جسته ئی
مثل انجم روی تو هم خوی تو جلوه ها خیزد ز هر پهلوی تو
❈۶❈
گاه نور دیده ی قیصر شوی گاه زیب دسته ی خنجر شوی
گفت الماس ای رفیق نکته بین تیره خاک از پختگی گردد نگین
❈۷❈
تا به پیرامون خود در جنگ شد پخته از پیکار مثل سنگ شد
پیکرم از پختگی ذوالنور شد سینه ام از جلوه ها معمور شد
❈۸❈
خوار گشتی از وجود خام خویش سوختی از نرمی اندام خویش
فارغ از خوف و غم و وسواس باش پخته مثل سنگ شو الماس باش
❈۹❈
می شود از وی دو عالم مستنیر هر که باشد سخت کوش و سختگیر
مشت خاکی اصل سنگ اسود است کو سر از جیب حرم بیرون زد است
❈۱۰❈
رتبه اش از طور بالا تر شد است بوسه گاه اسود و احمر شد است
در صلابت آبروی زندگی است ناتوانی ، ناکسی ناپختگی است

فایل صوتی اسرار خودی بخش ۱۵ - حکایت الماس و زغال

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

علی
2016-02-19T21:54:27
تاثیر پذیرفته از کتاب چنین گفت زرتشت تمثیل نیچه از الماس و زغال سنگ "چرا چنین سخت؟" زغال سنگ روزی به الماس چنین گفت