گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اقبال لاهوری:سبز بادا خاک پاک شافعی عالمی سر خوش ز تاک شافعی

❈۱❈
سبز بادا خاک پاک شافعی عالمی سر خوش ز تاک شافعی
فکر او کوکب ز گردون چیده است سیف بران وقت را نامیده است
❈۲❈
من چه گویم سر این شمشیر چیست آب او سرمایه دار از زندگیست
صاحبش بالاتر از امید و بیم دست او بیضا تر از دست کلیم
❈۳❈
سنگ از یک ضربت او تر شود بحر از محرومی نم بر شود
در کف موسی همین شمشیر بود کار او بالاتر از تدبیر بود
❈۴❈
سینه ی دریای احمر چاک کرد قلزمی را خشک مثل خاک کرد
پنجه ی حیدر که خیبر گیر بود قوت او از همین شمشیر بود
❈۵❈
گردش گردون گردان دیدنی است انقلاب روز و شب فهمیدنی است
ای اسیر دوش و فردا در نگر در دل خود عالم دیگر نگر
❈۶❈
در گل خود تخم ظلمت کاشتی وقت را مثل خطی پنداشتی
باز با پیمانه ی لیل و نهار فکر تو پیمود طول روزگار
❈۷❈
ساختی این رشته را زنار دوش گشته ئی مثل بتان باطل فروش
کیمیا بودی و مشت گل شدی سر حق زائیدی و باطل شدی
❈۸❈
مسلمی؟ آزاد این زنار باش شمع بزم ملت احرار باش
تو که از اصل زمان آگه نه ئی از حیات جاودان آگه نه ئی
❈۹❈
تا کجا در روز و شب باشی اسیر رمز وقت از «لی مع الله» یاد گیر
این و آن پیداست از رفتار وقت زندگی سریست از اسرار وقت
❈۱۰❈
اصل وقت از گردش خورشید نیست وقت جاوید است و خور جاوید نیست
عیش و غم عاشور و هم عید است وقت سر تاب ماه و خورشید است وقت
❈۱۱❈
وقت را مثل مکان گسترده ئی امتیاز دوش و فردا کرده ئی
ای چو بو رم کرده از بستان خویش ساختی از دست خود زندان خویش
❈۱۲❈
وقت ما کو اول و آخر ندید از خیابان ضمیر ما دمید
زنده از عرفان اصلش زنده تر هستی او از سحر تابنده تر
❈۱۳❈
زندگی از دهر و دهر از زندگی است «لاتسبوالدهر» فرمان نبی است
نکته ای می گویمت روشن چو در تا شناسی امتیاز عبد و حر
❈۱۴❈
عبد گردد یاوه در لیل و نهار در دل حر یاوه گردد روزگار
عبد از ایام می باند کفن روز و شب را می تند بر خویشتن
❈۱۵❈
مرد حر خود را ز گل بر می کند خویش را بر روزگاران می تند
عبد چون طایر بدام صبح و شام لذت پرواز بر جانش حرام
❈۱۶❈
سینه ی آزاده ی چابک نفس طایر ایام را گردد قفس
عبد را تحصیل حاصل فطرت است واردات جان او بی ندرت است
❈۱۷❈
از گران خیزی مقام او همان ناله های صبح و شام او همان
دمبدم نو آفرینی کار حر نغمه پیهم تازه ریزد تار حر
❈۱۸❈
فطرتش زحمت کش تکرار نیست جاده ی او حلقه ی پرگار نیست
عبد را ایام زنجیر است و بس بر لب او حرف تقدیر است و بس
❈۱۹❈
همت حر با قضا گردد مشیر حادثات از دست او صورت پذیر
رفته و آینده در موجود او دیرها آسوده اندر زود او
❈۲۰❈
آمد از صوت و صدا پاک این سخن در نمی آید به ادراک این سخن
گفتم و حرفم ز معنی شرمسار شکوه ی معنی که با حرفم چه کار
❈۲۱❈
زنده معنی چون به حرف آمد بمرد از نفس های تو نار او فسرد
نکته ی غیب و حضور اندر دل است رمز ایام و مرور اندر دل است
❈۲۲❈
نغمه ی خاموش دارد ساز وقت غوطه در دل زن که بینی راز وقت
یاد ایامی که سیف روزگار با توانا دستی ما بود یار
❈۲۳❈
تخم دین در کشت دلها کاشتیم پرده از رخسار حق برداشتیم
ناخن ما عقده ی دنیا گشاد بخت این خاک از سجود ما گشاد
❈۲۴❈
از خم حق باده ی گلگون زدیم بر کهن میخانه ها شبخون زدیم
ای می دیرینه در مینای تو شیشه آب از گرمی صهبای تو
❈۲۵❈
از غرور و نخوت و کبر و منی طعنه بر ناداری ما میزنی
جام ما هم زیب محفل بوده است سینه ی ما صاحب دل بوده است
❈۲۶❈
عصر نو از جلوه ها آراسته از غبار پای ما برخاسته
کشت حق سیراب گشت از خون ما حق پرستان جهان ممنون ما
❈۲۷❈
عالم از ما صاحب تکبیر شد از گل ما کعبه ها تعمیر شد
حرف اقرأ حق بما تعلیم کرد رزق خویش از دست ما تقسیم کرد
❈۲۸❈
گرچه رفت از دست ما تاج و نگین ما گدایان را بچشم کم مبین
در نگاه تو زیان کاریم ما کهنه پنداریم ما ، خواریم ما
❈۲۹❈
اعتبار از لااله داریم ما هر دو عالم را نگه داریم ما
از غم امروز و فردا رسته ایم با کسی عهد محبت بسته ایم
❈۳۰❈
در دل حق سر مکنونیم ما وارث موسی و هارونیم ما
مهر و مه روشن ز تاب ما هنوز برقها دارد سحاب ما هنوز
❈۳۱❈
ذات ما آئینهٔ ذات حق است هستی مسلم ز آیات حق است

فایل صوتی اسرار خودی بخش ۱۹ - الوقت سیف

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

امین کیخا
2014-05-11T01:07:56
علامه می فرماید وقت را همچون خطی پنداشتی . نماره ( اشاره ) دارد به non- liner بودن و نا خطی بودن زمان که شگفت باوریست . درود بر این مرد غورکاو .
امین کیخا
2014-05-11T01:13:25
کسی را به چشم کم دیدن بسیار زیبا به کار رفته است
امین کیخا
2014-05-11T01:16:30
دهر به فارسی یک لغت زیبای دیگر دارد و آن دیرند است . از مصطفی ص بازگو شده است که به دهر دشنام ندهید . در میان بینشوران و رازدانان گویا دهر جلوه ی ذات مبارک الهی است .
محمد متین غفوری
2020-11-22T12:37:54
اشاره به کلام امام شافعی:الوقت کالسیف ان لم تقطعه قطعک
اقبال دوست
2020-08-11T15:38:39
حدیث قدسی از پیامبر روایت شده است که خداوند می فرماید: لاتسبوا الدهر فانا الدهر اقلب الیل و النهاربه زمانه دشنام ندهید؛ زمانه من هستم: شب و روز را دگرگون میکنم
یزدانپناه عسکری
2023-06-03T18:31:41.1994131
11- در گل خود تخم ظلمت کاشتی - وقت را مثل خطی پنداشتی  16- تو که از اصل زمان آگه نه ئی - از حیات جاودان آگه نه ئی  17- تا کجا در روز و شب باشی اسیر - رمز وقت از «لی مع الله» یاد گیر 19- وقت را مثل مکان گسترده ئی - امتیاز دوش و فردا کرده ئی  21- وقت ما کو اول و آخر ندید - از خیابان ضمیر ما دمید  *** [مولانا] * آن ز تیزی مستمر شکل آمده ست‏ - چون شرر کش تیز جنبانی به دست‏ شاخ‏ آتش‏ را بجنبانی به ساز -  در نظر آتش نماید بس دراز این درازی مدت از تیزی صنع‏ -  می‏ نماید سرعت انگیزی صنع‏ [یزدانپناه عسکری] تداوم و پیوستگی شعلهٔ آتش در آتش گردان و پنداشتن آن چون خطی نورانی   __________ * مثنوی معنوی