گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اقبال لاهوری:نقطهٔ نوری که نام او خودی است زیر خاک ما شرار زندگی است

❈۱❈
نقطهٔ نوری که نام او خودی است زیر خاک ما شرار زندگی است
از محبت می شود پاینده تر زنده تر سوزنده تر تابنده تر
❈۲❈
از محبت اشتعال جوهرش ارتقای ممکنات مضمرش
فطرت او آتش اندوزد ز عشق عالم افروزی بیاموزد ز عشق
❈۳❈
عشق را از تیغ و خنجر باک نیست اصل عشق از آب و باد و خاک نیست
در جهان هم صلح و هم پیکار عشق آب حیوان تیغ جوهر دار عشق
❈۴❈
از نگاه عشق خارا شق شود عشق حق آخر سراپا حق شود
عاشقی آموز و محبوبی طلب چشم نوحی قلب ایوبی طلب
❈۵❈
کیمیا پیدا کن از مشت گلی بوسه زن بر آستان کاملی
شمع خود را همچو رومی بر فروز روم را در آتش تبریز سوز
❈۶❈
هست معشوقی نهان اندر دلت چشم اگر داری بیا بنمایمت
عاشقان او ز خوبان خوب تر خوشتر و زیباتر و محبوب تر
❈۷❈
دل ز عشق او توانا می شود خاک همدوش ثریا می شود
خاک نجد از فیض او چالاک شد آمد اندر وجد و بر افلاک شد
❈۸❈
در دل مسلم مقام مصطفی است آبروی ما ز نام مصطفی است
طور موجی از غبار خانه اش کعبه را بیت الحرم کاشانه اش
❈۹❈
کمتر از آنی ز اوقاتش ابد کاسب افزایش از ذاتش ابد
بوریا ممنون خواب راحتش تاج کسری زیر پای امتش
❈۱۰❈
در شبستان حرا خلوت گزید قوم و آئین و حکومت آفرید
ماند شبها چشم او محروم نوم تا به تخت خسروی خوابیده قوم
❈۱۱❈
وقت هیجا تیغ او آهن گداز دیده ی او اشکبار اندر نماز
در دعای نصرت آمین تیغ او قاطع نسل سلاطین تیغ او
❈۱۲❈
در جهان آئین نو آغاز کرد مسند اقوام پیشین در نورد
از کلید دین در دنیا گشاد همچو او بطن ام گیتی نزاد
❈۱۳❈
در نگاه او یکی بالا و پست با غلام خویش بر یک خوان نشست
در مصافی پیش آن گردون سریر دختر سردار طی آمد اسیر
❈۱۴❈
پای در زنجیر و هم بی پرده بود گردن از شرم و حیا خم کرده بود
دخترک را چون نبی بی پرده دید چادر خود پیش روی او کشید
❈۱۵❈
ما از آن خاتون طی عریان تریم پیش اقوام جهان بی چادریم
روز محشر اعتبار ماست او در جهان هم پرده دار ماست او
❈۱۶❈
لطف و قهر او سراپا رحمتی آن بیاران این باعدا رحمتی
آن که بر اعدا در رحمت گشاد مکه را پیغام «لاتثریب» داد
❈۱۷❈
ما که از قید وطن بیگانه ایم چون نگه نور دو چشمیم و یکیم
از حجاز و چین و ایرانیم ما شبنم یک صبح خندانیم ما
❈۱۸❈
مست چشم ساقی بطحاستیم در جهان مثل می و میناستیم
امتیازات نسب را پاک سوخت آتش او این خس و خاشاک سوخت
❈۱۹❈
چون گل صد برگ ما را بو یکیست اوست جان این نظام و او یکیست
سر مکنون دل او ما بدیم نعرهٔ بی باکانه زد افشا شدیم
❈۲۰❈
شور عشقش در نی خاموش من می تپد صد نغمه در آغوش من
من چه گویم از تولایش که چیست خشک چوبی در فراق او گریست
❈۲۱❈
هستی مسلم تجلی گاه او طور ها بالد ز گرد راه او
پیکرم را آفرید آئینه اش صبح من از آفتاب سینه اش
❈۲۲❈
در تپید دمبدم آرام من گرم تر از صبح محشر شام من
ابر آذار است و من بستان او تاک من نمناک از باران او
❈۲۳❈
چشم در کشت محبت کاشتم از تماشا حاصلی برداشتم
خاک یثرب از دو عالم خوشتر است ای خنک شهری که آنجا دلبر است
❈۲۴❈
کشته ی انداز ملا جامیم نظم و نثر او علاج خامیم
شعر لبریز معانی گفته است در ثنای خواجه گوهر سفته است
❈۲۵❈
«نسخهٔ کونین را دیباچه اوست جمله عالم بندگان و خواجه اوست»
کیفیت ها خیزد از صبهای عشق هست هم تقلید از اسمای عشق
❈۲۶❈
کامل بسطام در تقلید فرد اجتناب از خوردن خربوزه کرد
عاشقی؟ محکم شو از تقلید یار تا کمند تو شود یزدان شکار
❈۲۷❈
اندکی اندر حرای دل نشین ترک خود کن سوی حق هجرت گزین
محکم از حق شو سوی خود گام زن لات و عزای هوس را سر شکن
❈۲۸❈
لشکری پیدا کن از سلطان عشق جلوه گر شو بر سر فاران عشق
تا خدای کعبه بنوازد ترا شرح «انی جاعل» سازد ترا

فایل صوتی اسرار خودی بخش ۵ - در بیان اینکه خودی از عشق و محبت استحکام می پذیرد

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

عبدالله
2016-07-21T09:34:26
در جهان مثل می و میناستیم میشه این مصرع رو ترجمه کنید؟
محمد الهی
2018-05-26T09:45:08
منظور از بطحا خانه کعبه است چه ته دره را بطحاء می نامند که خانه کعبه در آنجاست. مراد از ساقی بطحا حضرت رسول است. مست چشم ساقی بطحاستیم در جهان مثل می و میناستیمما مسلمانان مانند شیشه شراب (مینا) هستیم که شراب درون آن حضرت رسول است و هر کس به شیشه می نگرد شراب درون آن را می بیند.
سید رضا نوعی ( حکیم )
2022-09-25T12:23:05.5236708
  1- اصل ماجرای به اسارت درآمدن دختر حاتم طائی در منابع شیعه و اهل سنت  نقل شده که موضوع مربوط به جنگ حنین در سال هشتم هجرت است که دختر حاتم طائی نیز در میان اسرای طایفه ( طی ) بود که به همراه سایر اسرا به مدینه آورده شدند . اقبال نیز در ابیات مزبور به همین موضوع اشاره می کند : در مصافی پیش آن گردون سریردختر سردار طی آمد اسیر   ✔️منابعی که قضیه مزبور را نقل کردند عبارتند از : (( البدایه و النهایه، ج ۵، ص ۶۴، تاریخ ابن خلدون ج ۲، ص ۴۷۱ - مستدرک الوسائل ج ۱۱، ص ۱۹۳ – ۱۹۴ - الجمل و النصره لسید العتره شیخ مفید ص 27 )) 2- اما اینکه اقبال می گوید : آن دختر ( پای در زنجیر و هم بی پرده بود ....) به معنی لخت و عریان بودن دختر حاتم نیست ، بلکه منظور وی از بی پرده بودن مشارالیها ، بی حاجب و بی حریم بودن آن دختر است و اینکه در بیت بعد می گوید پیامبر ( چادر خود پیش روی او کشید ) منظور رفتار خوب پیامبر نسبت به آن دختر و جامه ای در خور و نیکو به او بخشیدن ایشان و فرستادن محترمانه او به همراه فردی مطمئن به قبیله اش می باشد .   اتفاقا همین رفتار خوب و شایسته پیامبر (ص) با آن دختر به احترام سخاوت مندی پدرش ( حاتم طائی ) ، موجب شد که آن دختر این موضوع را در بازگشت برای برادرش تعریف کرد و برادرش نیز بخاطر همین رفتار پیامبر ، مسلمان شد و در ادامه به جمع یاران با وفای امیرالمومنین (ع) پیوست .   3- نقل شده است پیامبر اسلام(ص) به فرزند حاتم فرمودند: «خداوند عذاب‏ را به دلیل سخاوت از پدرت دور نمود»    📚الاختصاص شیخ مفید ص 253 - الاستیعاب ابن عبدالبر ج ۳، ص157   4- در سخن اقبال کمی اغراق در بی چادری و لخت و عریان بودن دختر حاتم آمده که  آن نوعی اغراق و غلو شاعرانه می باشد . اقبال از داستان مزبور یک برداشت اجتماعی نیز می کند و آنرا با وضعیت مسلمانان در عصر کنونی تطبیق می دهد زیرا از نظر اقبال وضع اجتماع مسلمانان از آن بانوی طی بدتر شده است؛ در آن زمان مسلمانان بر دیگران احسان می کردند اما امروز بر عکس، مسلمانان محتاجند و دیگران بر آنها منت می گذارند.   ما از آن خاتون طی عریان تریمپیش اقوام جهان بی چادریم    از آنجایی که شاعر مدتی را در اروپا به سر برده است و به تکنولوژی جدید در عرصه های مختلف از نزدیک آشنایی دارد و ضرورت احساس می کند که ای کاش این تکنولوژی در دست مسلمانان می بود تا از آن استفاده انسانی می کردند. اقبال این احتیاج و درماندگی امت مسلمان را در حال حاضر به بی چادری ( کنایه از نوعی اسارت ، تحت استعمار قدرت های استکباری و آسیب پذیر بودن آنان ) تعبیر کرده .   5- سعدی نیز جریان مزبور ( اسارت دختر حاتم ) را به شکل دیگری نقل کرده که نکاتی غیر قابل قبول در آن است ، و آن بد رفتاری مسلمان با اسرا و قتلِ عام آنان می باشد ، که این امر هرگز با واقعیت تطبیق نمی کند ، پیامبر (ص) هرگز اجازه ظلم به اسرا را نمی داد ، مسلمانان ناگزیر بودند بدستور پیامبر با اسرا خوش رفتاری کرده و از آب و غذا و پوشاک خود به آنان بدهند و حتی  مسلمانان مجاز به مُثلِه کردن اجساد دشمن و یا مسموم کردن آب شرب و چشمه ها و بریدن درختان نیز نبودند .   اما سعدی طوری موضوع را گزارش کرده که مسلمانان ، اسیران بی گناه و بی دفاع را از دم تیغ گزراندند و چون گریه و زاری دختر حاتم به گوش پیامبر رسید ، دستور عفو اسیران توسط ایشان صادر شد که این مسلما اغراق گویی است و اصلا با واقعیت انطباق ندارد    سعدی شیرازی در باب دوم بوستان به این شرح نقل می کند:   شنیدم که طی در زمان رسولنکردند منشور ایمان قبول فرستاد لشکر بشیر و نذیرگرفتند از ایشان گروهی اسیر بفرمود کشتن به شمشیر کینکه ناپاک بودند و ناپاک دین زنی گفت: «من دختر حاتممبخواهید از این نامور حاکمم کرم کن به جان من ای محترمکه مولای من بود ز اهل کرم به فرمان پیغمبر نیک رایگشادند زنجیرش از دست و پای در آن قوم باقی نهادند تیغکه رانند سیلاب خون بی دریغ به زاری به شمشیر زن گفت زنمرا نیز با جمله گردن بزن مروت نبینم رهایی زبندبه تنها و یارانم اندر کمند همی گفت و گریان بر احوال طیبه سمع رسول آمد آواز وی ببخشود آن قوم و دیگر عطاکه هرگز نکرد اصل گوهر خطا  📚 (بوستان سعدی/63).   👈همانطوریکه دربالا توضیح داده شد بدرفتاری با اسیران آنهم در حضور پیامبر (ص) و قتلِ عام آنان ، غیر قابل قبول است . جالب است که در ابیات فوق سعدی به پیامبر (ص) دروغی را نسبت می دهد و آن این است که ایشان دستور قتل اسیران را بخاطر مشرک بودنشان داد  ( بفرمود کشتن به شمشیر کین / که ناپاک بودند و ناپاک دین ) و پس از قتلِ عام گروهی از اسرا ء ، صرفاً بخاطر گریه و زاری و التماس دختر حاتم ، بقیه را بخشیده ، حال آنکه هرگز چنین چیزی در سیره پیامبر (ص ) نبوده است .   ✔️اتفاقا پیامبر اکرم (ص) از فرصت اسارت دشمنان به بهترین نحو برای تبلیغ و ترویج اسلام و تربیت آنان استفاده می کرد . می فرمود کسانی که اسلام بیاورند ، آزاد هستند و کسانی که نمی خواهند اسلام بیاورند مجبور به این کار نیستند لیکن برای آزادی خود اگر به ده نفر مسلمان سواد بیاموزند ، آزاد می گردند و سایر افراد می بایست در قبال غرامت ، آزاد شوند اما در طول مدت اسارتشان ،  مسلمانان موظف به خوش رفتاری با آنان بودند .   ✔️از آیه‌۴ محمد/۴۷ ( ... ( ... حَتَّیٰ إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّیٰ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ...) نیز استفاده می‌شود که کشتن اسیر پس از پیروزی جایز نیست و آنان باید با فدیه یا بدون فدیه آزاد گردند: «فَشُدُّوا الوَثاقَ فَاِمّا مَنّا بَعدُ و اِمّا فِداءً» سرّ تقدم «مَنّاً» بر «فِداءً»، ترجیح حرمت نفس بر گرفتن مال است؛ یعنی در حد امکان باید بر اسیر منت گذاشت و او را بدون گرفتن فدیه ، در راه خدا آزاد کرد. منظور از منت گذاشتن یعنی لطف کردن به اسیر است ، نه سرزنش نمودن و آزار روحی و تحقیر او .    ✔️اما اهل سنت معتقدند  آزاد کردن اسیران کافر جایز نیست؛ زیرا موجب ملحق شدن آنان به دشمن و تقویت جبهه کفر می‌شود و به آیه  «ما کانَ لِنَبِیّ اَن یَکونَ لَهُ اَسری حَتّی یُثخِنَ فِی الاَرضِ تُریدُونَ عَرَضَ الدُّنیا» استناد می کنند حال آنکه آیه مزبور مربوط به جنگ بدر و زمان مستقر نبودن اسلام بود ولی این حکم در جنگ های بعدی با آیه 4 سوره محمد ، نسخ گردید . لیکن سعدی تحت تاثیر چنین تفکری ، کشتن اسیران را جایز می داند .